بفرمایید دانلود
دانلود هر چیزی که بخواهی دنیای دانلود
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدید این وبلاگ برای فارسی زبانان که گاهی سری به اینترنت میزنند هست . مهم نیست که همیشه میای یا الان اتفاقی اومدی و دیگه ام نمیای ، مهم اینه .خوشحالم که وبلاگ من اومدی من بچه ی .....هستم اگه نمی ترسی باید بگم که من خون آشامم ، البته نه از اون مدل تو فیلما ، عاشق خون دخترام . همه ی دوستای دخترم انگشت هاشون زخمه.تا بعدا
آخرین مطالب
نويسندگان
پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:14 ::  نويسنده : hidden

جملات طلایی

 

 

 

هیچ اندیشیده ای که کدامین اندیشه ات به تو تعلّق دارد؟

همه منشا دیگری دارند،عاریه ای اند.

یا دیگران این اندیشه ها را در تو انباشته اند،

و یا خود احمقانه آن را در خود انبار کرده ای

امّا هیچ کدام از آن تو نیستند.

از نو آغاز کن!

سنگ لوحی باش پاک،عاری از هر تعصّبی

آنگاه شاید دریابی که حقیقت چیست

ازحقیقتی که می یابی،حیرت می کنی!

در جایی مکتوب نبوده و به واژه در نمی آید.

هرگز به قلم راز نمی گشاید.

هرگز کسی آن را بر زبان نرانده و هرگز بر زبان کسی جاری نخواهد شد.

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:10 ::  نويسنده : hidden

هفت سین مخوف

سیرابی

 

 

سیفون

 

 

سیگار

 

 

سوسیس

 

 

سبیل

 

 

سلام

 

نوروز باستانی ایران مبارک

 

قصد توهین به هفت سین خوشگل خودمونو ندارم فقط

می خوام یه هفت سین مخوف انگیزناک اینجا بذارم

 

سوسک

 

سنگ پا

 

 

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:7 ::  نويسنده : hidden

خواص گردو = Walnut:

 

 

گردو

 

تو این پست برای شما از گردو و درختش می نویسم

 

در جنس گردو حدود 15 گونه ی مختلف وجود دارد که بومی نواحی مختلف نیمکره ی شمالی می باشند.گردوی معمولی،بومی منطقه ی وسیعی است که از کوه های کارپات در اروپای مرکزی شروع و به کشور کره در شرق آسیا ختم می شود. ارقام مختلف گردوی معمولی از نظر حساسیت به سرما با هم متفاوتند و از بین آنها از حساس تا مقاوم وجود دارد.اکثر ارقام تجارتی معمولا در دمای 9- درجه ی سانتیگراد به شدت صدمه می بینند و در 20- درجه کاملا خشک می شوند.درخت گردو در شرایط مناسب رشد بسیار زیادی دارد و 200 تا 300 سال عمر می کند.این گیاه در 6 – 5 سالگی به بار می نشیند و از 15 – 10 سالگی به بعد حداکثر محصول را تولید می کند.ارقام گردوها خود بارورند ولی گرده معمولا زودتر از پذیرا شدن مادگی رها می شود بنابراین در باغ باید درختان گرده زا وجود داشته باشد.گونه های مختلف گردو می توانند یکدیگر را تلقیح کنند.تکثیر گردو از طریق کشت بذر و پیوند زدن انجام می شود ولی ذر ایران اکثر درختان غیر پیوندی هستند.از یک باغ گردو در شرایط مناسب می توان تا 4 تن محصول در هکتار بدست آورد.مهمترین ارقام گردوی ایران عبارتند از:

کاغذی – نوک کلاغی – ضیاء آبادی قزوین

قسمتهایی که از درخت گردو در غذا و درمان مورد استفاده قرار می گیرد عبارتند از:

گردو – برگ درخت – پوسته ی سبز گردو

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:7 ::  نويسنده : hidden

هفت سین مخوف   

 

 

سلام

 

نوروز باستانی ایران مبارک

 

قصد توهین به هفت سین خوشگل خودمونو ندارم فقط

می خوام یه هفت سین مخوف انگیزناک اینجا بذارم

 

سوسک

 

 

 

سنگ پا

 

 

 

سیرابی

 

 

سیفون

 

 

سیگار

 

 

سوسیس

 

 

سبیل

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:2 ::  نويسنده : hidden

بخشنامه جدید فدارسیون فوتبال به گزارشگران فوتبال : الله اکبر
پنالتی : این گل و توپ محیاست بیا تا بزنیم
آفساید : هیهات منه ذله
.........خطا : مرگ بر منافق
منطقه جریمه : محور عملیاتی
نقطه پنالتی : موقعیت شهید علی دایی
توپ به تیر دروازه میخوره : نصر من الله و فتح قریب
یارگیری من تو من : نبرد حق و باطل
حمله : تک
ضد حمله : پاتک
بازیکنان حریف : خرچنگ
توپ رو سانت کن : حاجی نقل و نبات بفرست
میریم که داشته باشیم : کربلا کربلا ما داریم میاییم
چه میکنه این بازیکن : نور بالا میزنه این اخوی
عجب گل نزنیه : بوی شهادت میده
بازوبند کاپیتانی : سربند یا زهرا
شادی بعد از گل : الله اکبر خامنه ای رهبر

و من الله توفیق
ریشخندالدین کفاشیان
سنه 1390 خورشیدی

 

 

گل

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:0 ::  نويسنده : hidden

حافظ در عصر جدید"!

 

* نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

دیدم به خواب، حافظ توی صف اتوبوس!

* گفتم : سلام حافظ ! گفتا : علیک جانم

گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم

* گفتم : بگیر فالی! گفتا : نمانده حالی.

گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی

* گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟

گفتا : که می سرایم شعر سپید باری

* گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد

گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد

* گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟

گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی!

* گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟

گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز

* گفتم : بگو ز مویش، گفتا که مش نموده!

گفتم : بگو ، ز یارش، گفتا ولش نموده

* گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟

گفتا : شدید گشته، معتاد گرد و افیون

* گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟

گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش!

* گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟

گفتا : شدست منشی در دفتر اداره

* گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل

گفتا : که دست خود را بردار از سر دل

* گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها

گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا!

* گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی

گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی؟!

* گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی

گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی!

* گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره

گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره!

* گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟

گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟

* گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی

گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی

* گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟

گفت : آنچه بوده از دم، گشته چلوکبابی

* گفتم : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان

گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟

* گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟

گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری

* گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها

گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها

* گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟

گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی !

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 15:58 ::  نويسنده : hidden

رزم رستم و ویروس"!!! HYPERLINK "دیسک داد بگفتا به رستم که ای نیکزادپاورش

 

* کنون رزم ویروس و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو!

* که اسفندیارش یکی

* در این دیسک باشد یکی فایل ناب که بگرفتم از سایت افراسیاب

* برو سیر می کن بدین دیسک هان که هم نون و هم آب باشد در آن!

* تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش!

* چو آمد به نزد مانیتو ورش بزد ضربه بر دکمه ی

* دگر صبر آرام و طاقت نداشت مر آن دیسک را در درایوش گذاشت

* نکرد صبر و نداد هیچ لفت یکی لیست از روت دیسکت گرفت

* در آن دیسک دیدش یکی فایل بود بزد اینتر آنجا و اجرا نمود

* کزان یک

 

دمو گشت زان پس عیان به فیلم و به موزیک و شرح و بیان!تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خویش فریاد زد! "رایانه بود!ویروس یافت پی حذف امضای ایشان شتافت!تهمینه با شوهرش که این بار بگذشت از پل خرت!رستم به پروردگار نگیرد دگر بار دیسک از اسفندیار!

* به ناگه چنان سیستمش کرد هنگ که رستم در آن ماند مبهوت و منگ

* چو رستم دگر باره ریست نمود همی کرد هنگ و همان شد که بود

*

* چو تهمینه فریاد رستم شنود بیامد که لیسانس

* بدو گفت رستم همه مشکلش وزان دیسک و برنامه ی خوشگلش!

* چو رستم بدو داد قیچی و ریش یکی بوت ایبل دیسک آورد پیش

* یکی فایل اندر آن دیسک بود برآورد و آن را اجرا نمود

* به ناگه یکی رمز

* چو ویروس را نیک بشناختش مر از بوت سکتور برانداختش

* چنین گفت

* دگر باره امّا جهالت مکن ز رایانه اصلا تو صحبت مکن!

* قسم خورد

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 15:55 ::  نويسنده : hidden

اشعار طنز ""!

 

لگد موجود است

 

 


در خانه ما ز نیک و بد چیزی نیست جز ننگی و پاره ای نمد چیزی نیست


از هر چه پزند نیست غیر از سودا وز هر چه خورند جز لگد چیزی نیست عبیدزاکانی

 

******************************

بدشانسی انوری

 

 


هر بلایی کز آسمان آید گرچه بر دیگری قضا باشد


بر زمین نارسیده می پرسد خانه انوری کجا باشد؟!

انوری

 

 

******************************

پیداست که نیست

 

 


دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست


محنت و رنج نمی خواهم و پیداست که هست ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست


گوشه خانه شبی فاطمه در دل می گفت: هوسم شوهر دارا و تواناست که نیست


در همان دم سر پل شوهر او با خود گفت: خواهش من ز خدا یک زن زیباست که نیست


فکر پوچ و دل سنگ و سر گچ بسیار است مغز آگاه و دل و دیده بیناست که نیست


ابوالقاسم حالت

 

******************************


 

در پی شوهر احمق تر

 


همسر من نه ز من دانش و دین می خواهد نه سلوک خوش و حرف نمکین می خواهد


نه خداجویی مردان خدا می طلبد نه فسون کاری شیطان لعین می خواهد


نه چو سهراب دلیر و نه چو رستم پرزور بنده را او نه چنان و نه چنین می خواهد


اسکناس صدی و پانصدی و پنجاهی صبح تا شب ز من آن ماه جبین می خواهد


هی بدین اسم که روز از نو و روزی از نو مبل نو، قالی نو، وضع نوین می خواهد


خانه عالی و ماشین گران می طلبد باغ و استخر و ده و ملک و زمین می خواهد


ز پلاتین و طلا حلقه سفارش داده است ز برلیان و ز الماس نگین می خواهد


مجلس آرایی و مهمانی و مردم داری از من بی هنر گوشه نشین می خواهد


پول آوردن و تقدیم به خانم کردن بنده را او فقط از بهر همین می خواهد گر مرتب دهمش پول،برایم به دعا عمر صدساله ز یزدان مبین می خواهد گر که پولش ندهم، مرگ مرا می طلبد وزخدا شوهر احمق از این می خواهد ابوالقاسم حالت

 

******************************


دیدار

 


من تو را نمی دیدم و به راه خود می رفتم. تو مرا دیدی و برایم دست تکان دادی من ایستادم. تو سلانه سلانه پیش آمدی و سلام مرا پاسخ گفتی. ای کسی که دیدار تو، پنج هزار تومن جریمه برای من خرج برداشت پس اقلا گواهینامه ام را پس بده.

منوچهر احترامی

 

 

******************************

زی ذی نامه



الهی! به مردان در خانه ات به آن زن ذلیلان فرزانه ات به آنان که با امر "روحی فداک" نشینند و سبزی نمایند پاک


به آنان که از بیخ و بن زی ذیند شب و روز با امر زن می زیند به آنان که مرعوب مادر زنند ز اخلاق نیکوش دم می زنند

به آن گرد گیران ایام عید وانت بار خانم به وقت خرید به آنان که در بچه داری تکند یلان عوض کردن پوشکند

به آنان که با ذوق و شوق تمام به مادر زن خود بگویند: مام به آنان که دامن رفو می کنند ز بعد رفویش اتو می کنند


به آنان که درگیر سوزن نخند گرفتار پخت و پز مطبخند به تن های مردان که از لنگه کفش چو جیغ عیالانشان شد بنفش که ما را بر این عهد کن استوار از این زن ذلیلی مکن برکنار


سعید سلیمانپور

 

******************************

چی شد؟

 

 


حلیم مش رحیم و آش رشته به جاشون این روزا پیتزا فرشته


چت و اینترنت و عقد غیابی چی شد اون عشقای داغ و برشته؟! حسن صنوبری

 

******************************

می خوردیم

 

 


دیدند که در خلوت خود می خوردیم شلاق و تشر زدند و ما هی خوردیم


دادیم تعهد که به می لب نزنیم دیگر پس از آن همیشه با نی خوردیم

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 15:50 ::  نويسنده : hidden

 

مشاجره ی شاعر زن و مرد"! :
پاسخ شاعر مرد:

به ‌نام خداوند مردآفرین که بر حسن صنعش هزار آفرین خدایی که از گِل مرا خلق کرد چنین عاقل و بالغ و نازنین خدایی که مردی چو من آفرید و شد نام وی احسن‌الخالقین پس از آفرینش به من هدیه داد مکانی درون بهشت برین خدایی که از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازی به لاک، همچنین رژ و ریمل و خط چشم و کرم تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست نه کار پزشک و پروتز، همین! نداده مرا عشوه و مکر و ناز نداده دم مشک من اشک و فین! مرا ساده و بی‌ریا آفرید جدا از حسادت و بی‌خشم و کین زنی از همین سادگی سود برد به من گفت از آن سیب قرمز بچین من ساده چیدم از آن تک‌ درخت و دادم به او سیب چون انگبین چو وارد نبودم به دوز و کلک من افتادم از آسمان بر زمین و البته در این مرا پند بود که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین تو حرف زنان را از آن گوش گیر و بیرون بده حرفشان را از این که زن از همان بدو پیدایشت نشسته مداوم تو را در کمین!

 

 

شاعر زن

 

به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال من آفرید خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید! برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید! مرا شکل طاووس کرد و تو را شبیه بز و کرگدن آفرید!

به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید تو را روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید! وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن! آفرید برای تو یک عالمه كیس خوب شراره، پری، نسترن آفرید برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید! برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید


 

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 15:42 ::  نويسنده : hidden

شعر طنز در مورد تخم مرغ ها"...!!!
تا مگر کوکو شود یا نیمرو

تخم مرغی بود با شور و امید
خواست تا مرغانه ای باشد مفید

فرم استخدام را پر کرده بود
عکس هم همراه خود آورده بود

توی مطبخ از برای شرح حال
پشتِ هم کردند هی از او سوال:

-
کیستی تو، از کدامین لانه ای؟
- بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟

-
کی ز پشت مرغ افتادی برون؟
- توی ماهیتابه بودی تاکنون؟

-
تجربه داری و فرزی در عمل
- جای دیگر کار کردی فی المثل؟

-
داغ گشتی توی روغن یا کره؟
- حل شدی در شنبلیله یا تره؟

-
با نمک فلفل بهم خوردی دقیق؟
- خوب کف کردی،شدی کلاً رقیق؟

-
پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟
- باد کردی از فشار احتراق؟

تخم مرغ این حرف ها را که شنید
روی وحشت زرده اش هم شد سفید!

ژوری اینترویو هم بی مجال
لحظهای غافل نمیشد از سوال:

-
گر "رزومه" داری و "سی.وی" بیار
- ورنه بیخود آمدی دنبال کار

-
گر نداری توی کارت سابقه
- ردّ ردّی گرچه باشی نابغه

گفت لرزان تخم مرغ بینوا
نیست قانون شما بر من روا

خوب من تازه ز مرغ افتاده ام
صفرکیلومترم و آماده ام

هرکسی کرده ز یک جائی شروع
میکند خورشیدش از یکجا طلوع

گر نه در جائی خودم را جا کنم
تجربه پس از کجا پیدا کنم؟

گر که مرواری نباشد در صدف
پس چگونه تجربه آرد به کف؟

گر که در میدان نرفته کره اسب
تجربه را پس چه جوری کرده کسب؟

گفت "شف" با او که: - زر زر کافیه!
- بیش از این هم ماندنت علافیه

ـ تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا
- دست به نطقش را ببین بهر خدا!

-
تجربه اول برو پیدا بکن
- بعد فکر پخت و پز با ما بکن

تخم مرغ بینوا با قلب خون
آمد از آن آشپزخانه برون

رفت غمگین، صاف پیش مادرش
تا که گرما گیرد از بال و پرش

گفت مادرجان مرا هم جوجه کن
جزو باند جوجه های کوچه کن

مرغ مادر گفت که: - دیر آمدی
- پس چرا طفلم به تأخیر آمدی؟

-
من به تو گفتم بگیر اینجا قرار
- تو خودت عازم شدی دنبال کار

-
مهلت جوجه شدن شد منقضی
- پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟

تخم مرغ اشکش درآمد پیش مام
ماجرا را گفت از بهرش تمام

گفت در نیمروپزی گشتم کنف
چونکه از من تجربه میخواست شف

سابقه یا تجربه با من نبود
آشپزخانه مرا ریجکت نمود

موعد جوجه شدن هم که گذشت
آه مادر بچه ات بیچاره گشت!

من از آنجا مانده، زینجا رانده ام
فاتحه بر هستی خود خوانده ام

رفت فرصت های عالی از کفم
حال دیگر کاملاً بی مصرفم

پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟
میروم الان خودم را میکشم!

گفت مادر: - طفلکم قدقدقدا
- چند مدت صبر کن بهر خدا

-
صبر کن طفلم بیاید نوبهار
- باز پیدا میشود بهر تو کار

-
گرچه اکنون فرصتت سرآمده
- تو نگو دنیا به آخر آمده

تخم مرغ آنجا به حال انتظار
ماند تا از ره بیاید نوبهار

عید نوروز، عید پاک آمد ز راه
روی هر میزی بساطی دلبخواه

شربت و شیرینی و قند و نبات
تخم مرغ رنگ کرده در بساط

روی میز خانهی بانو بهار
یک سبد مرغانه خوش نقش و نگار

تخم مرغ ما نشسته آن میان
میفروشد فخر بر اطرافیان

از همه خوشرنگ تر، خندان و شاد
حرف های مادرش آمد به یاد:

-
بهر هرکس در جهان قدقدقدا
- هست یک جا و مکان قدقدقدا

-
نیست بی مصرف کسی قدقدقدا
- هست امکان ها بسی قدقدقدا

-
هرکسی باید بیابد جای خود
- تا نهد جای مناسب پای خود

-
پس تو هم توی مدار خویش باش
فارغ از مأیوسی و تشویش باش

-
چون شبیه تخم مرغ است این کره
- روز و شب گردش کند بی دلهره

-
خود تو هم هستی عزیزم بیضوی
- در مدار خویش گردش کن قوی

-
زندگی زیباست، زیبایش ببین
- هم ز پائین، هم ز بالایش ببین

تخم مرغ ما ز پند مادری
شادمان لم داد آنجا یکوری

گفت گر مطبخ به من میداد کار
در کجا بودم کنون ای روزگار؟

گشته بودم جوجه گر روی حساب
ای بسا که میشدم جوجه کباب

پس چه بهتر که بد آوردم زیاد
حال راضی هستم و ممنون و

 

 

 

تخم مرغی رفته بود اینترویو

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 15:41 ::  نويسنده : hidden

شعر طنز بین فولاد و بتن گشت جدال
هر دو از خستگی و کار زیاد بر فلک برده دو صد ناله و داد
بتنش گفت به صد خشم و خروش ای تو زنازکی همچون دم موش
با چنین هیکل نازک که تراست طاقت و تاب فشاریت کجاست
جمله نیروی فشاری به من است زان مرا مانده و افسرده تن است
گفت فولاد که ای یار عزیز این چنین سخت تو با من مستیز
من و تو راحت و آسوده بدیم هریکی در طرفی توده بدیم
روزی آمد بر ما صاحب کار ***با من و با تو چنین کرد قرار
که بیاییم و به هم در سازیم کار او زود به راه اندازیم
او به ما وعده خوبیها داد وعده لطف و نکوییها داد
گفت جای تو به بالا سازم بهرت از چوب متکا سازم
گرچه اول بنهاد او دو سه بند لیک برداشت پس از روزی چند
زان سپس ما بفتادیم به کار من فتادم به کشش تو به فشار
بین کنون از چه در این حال شدیم راست بشنو زمن، اغفال شدیم***
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***

 

یاد دارم که شبی در دل دال

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 15:35 ::  نويسنده : hidden

شعر حسنی

 

جدید علاف و چش چرون بگوموی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واهنه سیما جون ،نه رعنا جوننه نازی و پریسا جونهیچ کس باهاش رفیق نبودتنها توی کافی شاپنگاه می کرد به بشقاب !باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟نه نمی رم نه نمی رمبه دخترا دل می بازی ؟!نه نمی دم نه نمی دمگل پری جون با زانتیاویبره می رفت تو کوچه هاگلیه چرا ویبره میری ؟دارم میرم به سلمونیکه شب برم به مهمونیگلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چینیه کمی به من سواری می دی ؟!نه که نمی دمچرا نمی دی ؟واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگماما تو چی ؟نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داریموی ژلی،ابرو کوتاه،زبون دراز ،واه واه واهدر واشد و پریچهبا ناز اومد توو کوچهپری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟مامان پری ،از اون بالانگاه می کرد توو کوچه را
دختر ریزه میزهحسابی فرز وتیزهاما تو چی ؟نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داریموی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واهنازی اومد از استخرتو پوپکی یا نازی ؟من نازی جوانممیای بریم کافی شاپ؟نه جانمچرا نمی ای ؟واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوباما تو چی ؟نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داریحسنی یهو مثه جترسید به یک کافی نتآن شد ورفت تو چت روومگپید با صدتا خانووم!هیشکی نگفت کی هستی ؟چی کاره ای چی هستی ؟تو دنیای مجازیعلافی کرد وبازیخوشحال وشادمونهرفت ورسید به خونهباباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟اره می خوام اره میخوامچاهارتا شرعا بگیرم ؟اره می خوام اره میخوامحسنی اومد موهاشویه خورده ابروهاشودرست وراست وریس کردرفت و توو کوچه فیس کردیه زن گرفت وشاد شدزی زی شد و دوماد شد !

 

حسنی نگو جوون بگو

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 

 

 

برو خونه تون تورا بخدا

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 

 

 

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها , :: 15:29 ::  نويسنده : hidden

42 سال بنزین می خورد! ۷۱ ساله که در Shuijiang چین و تنها در کلبه ای جنگلی زندگی می کنه در بین مردم منطقه علاوه بر مرد بنزینی، به استاد برش سنگ و استاد بافنده بامبو هم شهرت داره (نگید چی هستند که خودمم نمی دونم!). چن به طور متوسط در ماه بین ۳ تا ۳٫۵ لیتر بنزین می نوشه تا درد های فیزیکیش از بین بره! نمی شه به طور دقیق گفت چن در طول ۴۲ سال چقدر بنزین نوشیده ولی می شه حدس زد هر چه بوده، بالای ۱٫۵ تن سوخت بوده!! (فکر کن! با این توضیحات باید بنزین تو چین مفت باشه یا در آمد چن نجومی باشه. با این تفاسیر تو ایران فقط قشر مرفه می تونن همچین کارایی کنند حیف شد دلم بنزین خواست!!) ۱۹۶۹ زمانی که درد شدیدی در قفسه سینه اش احساس کرد، نزد بزرگان ده رفت و از اونها کمک خواست، اونها هم با توجه به درمان های سنتی و تشخیصی سل، نفت سفید رو تجویز کردن. چن قبل از نوشیدن نفت هیچ اعتقادی به تاثیر اون نداشت، اون پس از نوشیدن اولین جرعه نفت سفید، درد شدیدی در معدش احساس کرد و برای رهایی از درد ها به خواب پناه برد ولی بعد از بیدار شدن با کمال تعجب دید همه دردهاش بهبود پیدا کردن و این شد که اون ۴۲ سال برای فرار از دردهاش به طلای سیاه پناه برد. ۲۰۰۱ که برق در روستای اونها عمومیت پیدا کرد و نفت سفید کم یاب شد سوختش را به بنزین (فکر کنم سوپرش!) تغییر داد. قال چن : "بنزین هم مثل نفت سفید روی من خوب جواب می دهد".: بنزین چن را درمان نکرده بلکه فقط خاصیت تسکین بخشی برایش دارد ولی جای تعجب دارد که این ماده سوختی هیچ تاثیر بدی روی او نداشته و حال عمومی وی بسیار مطلوب است.

مردی که

 

 

 

گر تا به حال یک بار بنزین چشیده باشید و این سوخت فسیلی به زبان مبارک خورده باشد حتما با من موافقید که بنزین خوردنی نیست اما آقای چن جی جون معتقده بنزین دردهاش رو تسکین هم می ده

 

 

 

چن

 

 

 

چن برای اولین بار در سال

 

جالبه بدونید چن از سال

 

دکتر های چینی می گن

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 15:22 ::  نويسنده : hidden

 

سرانجام چت

 

شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ابرو و قد بلندش / ز صورت هم نگو البته زیباست ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیدهبه او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بوده آنجا ندیدم من اثر از قد رعنا / کمانن ابرو و چشم فریبا مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست

 


 

 


 

 


 

 

بگفت چشمان من خیلی فریباست

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 

 

 

به خود چون آمدم، دیدم که او نیست

 


به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر


بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید


که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت

پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:مقاله ها , :: 15:5 ::  نويسنده : hidden

خط کوفی نام خطی از خطوط اسلامی است که منسوب به شهر کوفه بوده و گفته می‌شود که در آنجا شکل گرفته و توسعه یافته‌است



ادامه مطلب ...
شنبه 12 آذر 1390برچسب:مقاله ها , :: 16:37 ::  نويسنده : hidden

تاریخ موسیقی ایران نگاهی است به موسیقی در فلات ایران و مناطق همجوار آن که از نظر فرهنگی دارای سابقهٔ مشترکی هستند. این پژوهش از دوران پیش از تاریخ و دوران باستانی آغاز شده و با گذر از مراحل مختلف و عبور از نقاط عطف تاریخی به زمان حال می‌رسد. با بازبینی این مساله، می‌توان سیر تاریخی هنر موسیقی را در ایران مشاهده کرد....



ادامه مطلب ...
شنبه 12 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:32 ::  نويسنده : hidden

دوران ایران باستان دوران تشکیل دولت ماد تا زمان انقراض ساسانیان به دست اعراب است.(..۶ ق.م. تا ۶۵۲ م)

پیش از مهاجرت آریائیان به فلات ایران، اقوامی با تمدن‌های متفاوت در ایران می‌زیستند. سرزمین کنونی ایران بخشی بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام فلات ایران است، این واحد طبیعی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی ایران را سبب شده‌است، بی شک تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بوده‌است که سالیان دراز در این سرزمین زندگی کرده‌اند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی وتمدن خود را آفریده‌اند.....

 



ادامه مطلب ...
جمعه 11 آذر 1390برچسب:مقاله ها, :: 16:35 ::  نويسنده : hidden

اِنجیل، برگرفته از واژهٔ یونانی «اِوَنگِلیون» به معنای خبر خوش یا مژده؛ نام دیگر مجموعه متون «عهد جدید» است. اکثر قریب به اتفاق مسیحیان انجیل (عهد جدید) را به عنوان کتاب دینی خود و کلام خداوند قبول داشته و مطالعه می‌کنند



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 39
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 56007
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



Alternative content